پدر بزرگم چند بیت شعر زیبا از قدیم الایّام حفظ کرده که بار معنایی بسیار والایی دارند و بسیار آموزنده هستند و این روز ها کم تر از این حرف ها می شنویم یا می بینیم و بیشتر به یک خاطره ی بسیار دور در کودکی تبدیل شده اند که به سختی یادمان می آید:
رنگ زردم را ببین برگ خزان را یاد کن/با بزرگان کم نشین بیچارگان را یاد کن
آهو ز دشتمی رود و صیحه می کشد/صیاد بی هنر و دویدن چه فایده است
دیدن خوش است ماهرخان را به چشم خویش/تعریفشان ز غیر شنیدن چه فایده است
ای بسا معصیت آلوده به تو فرمانم/چندی گویی برسم پیری و من توبه کنم، وقت پیری که رسیدم لحد درمان است.
دنیا به کسی به نا کسان راضی شد/گوساله خلیفه گشت و خر قاضی شد.
[ دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:شعر,شعر زیبا,شعر های زیبا,شعر های زیبای پدربزرگ,شعرهای زیبای پدر بزرگم,
] [ 18:39 ] [ امیرحسین اسلامی ][